متن ناراحت کننده است،اگر بر اثر کرونا افسرده ای لطفا نخون

ساخت وبلاگ

تا حالا هزار بار این رابطه رو از ثانیه اول تا روز آخر مرور کرده بودم

اما از دیشب همه چی داره مثل فیلم از جلوی چشمام رد میشه

یه غم بزرگی افتاده رو دلم اما میدونم میره

از دیشب انگاری که هی دارم زوم اوت میکنم،اینکه میگن انگار تازه از خواب بیدار شده باشم تازه دیشب برام پیش اومد.

آب یخ اول:از آخر،خونه ای که میرفتیم این اواخر واسه خودشه.بهم گفته بود برای دوست بابامه که ایران زندگی نمیکنه و ما براش بازسازی کردیم که بفروشیم اما فروش نمیره،حتی گفته بود که خودش 2 هفته دیگه میاد.

اونجا کجاست؟جایی که تا حالا 100 تا دختر برده.من عاشق همچین کسی ام؟

آب یخ دوم:اصلا هیچ وقت تو دلش هوای من نبوده که بخواد برگرده،میدونی آخه من 6 ماهه گوشیمو سایلنت نمیکنم که صدای زنگش رو بشنوم.تازه این 6 ماهی که خودم رفتم.

بگذریم از اون 2 سال.

من عاشق کسی ام که اصلا بود و نبود من چیز مهمی براش نیست.

بودم بودم،نبودن نبودم دیگه.عین همه دخترای دیگه ای که هستن.همین.

آب یخ سوم:میدونی من 3 ساله زندگی برام جهنمه،همش یه چیزی کم دارم همش دلم گرفته،پیشرفتم به شدت کند شده چون نه میتونستم درس بخونم،نه میتونستم درست کار کنم.

ارتباطاتمم که برای حفظ غیرت آقا نابود...من هیچ جا نمیرفتم که به اون خیانت نکرده باشم.من هرجا میرفتم اون جلوی چشمم بود.

میدونی اون چقدر کارشو توسعه داده و وضع مالیش بهتر شده،خیلی ام بهتر.میدونی چقدر سفر رفته،عروسی رفته،کلی دوست و رفیق داره

میدونی دیشب فهمیدم رفته دنبال رویاش حتی.

همیشه دوست داشته دی جی بشه.

من عاشق کسی ام که حتی جزو خیلی خیلی خیلی کوچیکی از زندگیش نیستم.فقط یه استراحتگاه یا همچین چیزی.

میدونی من زندگیم رو تخت و گریه داره میگذره.

به زور خودمو میکشونم دانشگاه و سرکار که حداقل نابود نشم.

میدونی من دلم چقدر توی این شهر از نبودنش گرفته و گریه کردم درحالیکه اون حتی من ته ذهنش هم نبودم... و حتی شاید کس دیگه ای تو بغلش بوده یا باهاش توی سفر و خوشحالی بوده.

میدونی دیروز هی رفتم عقب و عقب تر.

رفتم تو روزای رابطه جدی و متعهدانه مون،رفتم اون شبی که نیست شد...

رفتم ت. ترک کردن بی دلیل رابطه

و میدونی خودمو چی دیدم؟

یه دختر افسرده نا امیدی که 3 ساله عاشق و منتظر کسیه که فقط برای تنوع تو تخت میخوادش.

و هیچ کارایی دیگه تو این رابطه تا حالا نداشته.

پسره گناهی ام نداره که داره پیشرفت میکنه،پسره افسرده نیست،پسره داره زندگیشو میکنه.

پسره مهمونی میره،دوستاشو داره،مسافرت میره،دنبال رویاهاش میره،با دخترای دیگه حرف میزنه و تو این 3 سال هیچ وقت دلش برای دختره تنگ نشده.

چون اصلا پسره از اولم عین دختره نه عاشق بوده نه اون دیدو داشته.

و دیروز هیچ دلیلی برای موندن نمیدیدم.

و هیچ احساسی تو بغلش نداشتم.فقط این بغض لعنتی که الان داره گلومو پاره میکنه.

البته فک کنم واسه اون 3 سالیه که گریه کردم.

همه جا گریه کردم،تو دانشگاه سر کلاس،تو باشگاه سر کلاس خودم،تو کلاس یوگا،تو کلاس تی آر ایکس،تو مهمونی ای که اتفاقا خیلی ام داشت بهم خوش میگذشت.تو رستوران.نتو مسافرت.

یه چیزی داشت گلومو فشار میداد.نداشتنش بود.عشق چشم بسته و باور کردن تمام حرفاش بود.

میدونی من تو این 3 سال چقدر فک کردم که زشتم،که هیکلم قشنگ نیست،که صدام خوب نیست،که به اندازه کافی بامزه نیستم،که اصلا در حدش نیستم.

میدونی من 6 ماهه دارم تراپی میرم و 6 ماه دارم 3 مدل قرص میخورم.

روز اول تراپی من انقدر حالم بد شد که منو بردن اتاق روانپزشک.روان پزشکی که تا 4 ماه دیگه بهم وقت نمیداد انقدر سرش شلوغ بود.

میدونی من 5 کیلو لاغر شدم و چشمام به خاطر گریه هام آستیکمات شد.

باورت میشه هیچ اهمیتی برای اون نداشت و نداره که یکی یه گوشه به این حاله و کمی ناراحت شه از خودش؟

میدونی دیشب دوباره اون تله هه داشت تقلا میکرد و ازم میپرسید نکنه تو اونقدری خوب نبودی که برات کاری کنه و شاید میخواسته برای اون دختره بکنه یا اگر یک روزی برای یک کسی بکنه اون خیلی دختر خوشبختیه....

اما عاقل این روزا میگفت اصلا فک کن همین الان یکی هم هست که قراره باهاش ازدواج کنه، خوشبخته که این همه دختره دیگه ام هستم؟

دیروز داشتم فک میکردم این اعتماد دیگه ترمیم نمیشه،اصلا دیگه چیزی باقی نمونده.

داشتم فک میکردم که واقعا واقعا اوکیه که یکی انقدر با زندگی کسی که حاضر بود براش جونشو بده بازی کنه و خدا کاری هم نکنه؟

میدونی من الان ناراحتم اما میدونم که خوب میشم.

دیشب تمام امیده مرد.میدونم اون هیچ وقت تو تمام اون مدتی که من هر لحظه امید داشتم که یه چیزی به دلش بیفته و برگرده حتی یک ذره هم فکر برگردن نداشته.

دیشب جالب بود

 

 

 

همه چی درست میشه...
ما را در سایت همه چی درست میشه دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : emylifewayc بازدید : 153 تاريخ : دوشنبه 2 تير 1399 ساعت: 6:31